همان گونه که در مورد اجلاس مشترک سران چین و شش کشور امیرنشین حاشیه خلیجفارس پیش بینی شده بود عربستان توانست با ارائه فرصت های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جدید به چین و همراه نمودن سایر کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیجفارس زمینه را برای نزدیکی هر چه بیشتر رهبران چین و این کشور به سمت جهان عرب فراهم نماید. پیشازاین بر روی این موضوع تأکید نموده بودیم که ایران به سبب تداوم منازعات ژئوپلیتیک چندگانه با اسرائیل، کشورهای عرب خاورمیانه و عدم پایاندادن به بحران هسته ای در یک مخمصه ژئوپلیتیک خودساخته گرفتار شده است که بیش از هر چیز دیگر ایجادکننده تهدیدهای ژئوپلیتیک برای ایران است و در نهایت به زیان منافع ملی ایران خواهد بود.
واقعیت های جغرافیایی و روندهای ژئوپلیتیکی که در فرایندهای جنوب غرب آسیا حاکم است نشاندهنده آن است که ایران نسبت به گذشته نه تنها در یک موضع فرودست قرار گرفته است، بلکه بهآرامی در حال تبدیلشدن به وجهالمصالحه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک کشورهای دیگر است. در این میان، به نظر می رسد بزرگترین برنده تداوم بحران های ژئوپلیتیک در منطقه جنوب غرب آسیا چین است که در راستای سیاست خارجی مبتنی بر منافع ژئواکونومیک در حال گستراندن پرده نفوذ خود بر سراسر این منطقه است. کشور عربستان، با آگاهی درست از بنیادهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک حاکم بر سیاست خارجی چین در 5 سال گذشته توانسته است چین را به سمت همکاری مشترک با خود جلب نماید. یکی از بنیادهای اساسی سیاست خارجی چین ضرورت دستیابی به بازارهای مالی و سرمایه گذاری جدیدی است که ظرفیت بالایی برای رشد اقتصادی و تولید ثروت داشته باشد. در میان بازارهای اقتصادی جدید دو کشور از اهمیت بسیار بالایی برخوردار هستند: ایران و عربستان. واقعیت آن است که برای چین از نظر ژئواکونومیک بازارهای مالی ایران و عربستان به دلایل متفاوتی اهمیت دارند:
(1) بازار داخلی ایران که بیش از 85 میلیون نفر جمعیت دارد یکی از معدود بازارهای جهانی است که هنوز بهصورت کامل در چرخه روزانه مصرف جهانی ادغام نشده است و همین موضوع باعث جذابیت آن برای چین شده است. بااینوجود به سبب گسترش فقر در جامعه ایرانی، کاهش تولید ناخالص داخلی و بهخصوص تحریم های آمریکا از منظر محاسبه سود و زیان فعلاً تسلط بر این بازار از نظر ژئواکونومیک مقرونبهصرفه نیست.
(2) بازار داخلی عربستان از نظر تعداد مصرفکنندگان تقریباً نصف ایران است. ضمن آن که مصرف کنندگان عربستان سعودی و سایر کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس بهصورت سنتی به سمت مصرف تولیدات لوکس ساخت ژاپن، آمریکا و اروپای غربی گرایش دارند. این امر به معنای آن است که کسب جایگاه در این بازار برای چین مقداری چالش برانگیز است. اما، درآمدهای سرانه به نسبت بالا، بازارهای باز و ثبات اقتصادی باعث جذابیت این بازارها برای اقتصاد چین شده است.
(3) تحریم های فلج کننده آمریکا تقریباً تمام منابع مالی جمهوری اسلامی ایران را تخلیه کرده است و همین موضوع فرصت تبادل و چرخه سرمایه را برای چین دشوار کرده است. این در حالی است که صندوق توسعه عربستان سعودی در حال حاضر نزدیک به 500 میلیارد دلار سرمایه در گردش دارد و همزمان ارزش سرمایه گذاری های مشترک، دارایی ها و پروژه های آیندهنگرانه آن به بیش از 2000 میلیارد دلار می رسد. علاوه بر این، مجموع تولید ناخالص داخلی کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس به رقم خیرهکننده 1500 میلیارد دلار نزدیک شده است که باعث گردیده است کشورهای این منطقه از نظر ژئواکونومیک به یک فرصت بی بدیل برای چین تبدیل شوند.
(4) زیرساخت های انرژی ایران بهقدری فرسوده است که تداوم فعالیت امن آن ها در 10 سال آینده نیاز به تزریق حداقل 240 میلیارد دلار سرمایه در حوزه استخراج و تولید نفت و گاز طبیعی دارد. این امر به معنای آن است که هرچند یک فرصت مناسب برای حضور در بازارهای انرژی ایران برای چین فراهم شده است، اما دستیابی به حداکثر این منافع نیازمند نخست، رفع تحریم ها و دوم سرمایه گذاری گسترده طرف های خارجی بر روی زیرساخت های انرژی ایران خواهد بود. به بیان دیگر، در بلندمدت بازارهای ایران گزینه مناسبی خواهند بود، اما در کوتاهمدت و میانمدت به سبب فرسودگی زیرساختی و تحریم ها حضور در بازار ایران یک ریسک ژئواکونومیک عظیم برای چین است.
(4) تقریباً همه کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس دارای زیرساخت های تولید انرژی روزآمدی هستند که در سطح بسیار بالایی از کارآیی قرار دارند. این موضوع باعث می گردد که هزینه زمانی دسترسی به بازارهای انرژی این کشورها برای چین بسیار اندک باشد. ضمن آنکه در حال حاضر عربستان به بزرگترین تأمینکننده نفت خام چین تبدیل شده است و تداوم و گسترش همکاریهای اقتصادی با عربستان برای چین نسبت به ایران از مزیت های بالاتری برخوردار است. علاوه بر این، کشورهای بحرین، قطر، امارات، عمان نیز از منابع انرژی قابلتوجهی برخوردار هستند که می توانند حداقل برای یک قرن آینده بدون نگرانی تأمینکننده انرژی موردنیاز چین باشند.
(5) کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیجفارس از منابع مالی گسترده ای برخوردار هستند که برای واردشدن به چرخه اقتصاد جهانی نیازمند فرصت های جدید هستند. باتوجهبه نیاز چین برای جذب سرمایه گذاری خارجی جهت حفظ روند رشد اقتصادی خود این مسئله باعث جذابیت ژئواکونومیک کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس می گردد و به یک عامل تشویق کننده برای گسترش همکاری های چین با کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیجفارس مبدل شده است.
در طرف مقابل، مزیت ها و فرصت های ژئواکونومیکی است که چین برای عربستان سعودی و سایر متحدان منطقه ای این کشور می تواند فراهم کند.
در سال 2019 میلادی و با قتل جمال خاشقچی روابط حزب دموکرات با رهبران عربستان سعودی به سردی گرایید. حزب دموکرات که برای دستیابی به کرسی ریاستجمهوری به حمایت طیف چپ مستقل ها نیاز داشت به رهبری بایدن به انتقادات جدی از عربستان سعودی و شخص محمد بن سلمان پرداخت و بهاینترتیب روند سردی روابط میان عربستان و آمریکا با روی کار آمدن دولت دموکرات جو بایدن آغاز گردید. ساختار غیردموکراتیک و غیرپاسخگوی حکومت پادشاهی سعودی در کنار منابع سرشار نفتی و مالی که در اختیار خاندان سعودی قرار دارد فرصت آن را به وجود آورد تا عربستان سعودی در مقابل آمریکا مقاومت کند. این روند تا ابتدای سال 2022 میلادی به زیان خاندان سعودی در جریان بود و ایالات متحده آمریکا که بهصورت کامل از واردات انرژی بی نیاز شده بود، در سودای مهار ژئوپلیتیک چین در اقیانوس آرام بود و همزمان نیم نگاهی نیز به احیای برجام داشت بدون توجه به خواسته های عربستان سعودی به مسیر خود ادامه می داد. بااینوجود، حمله روسیه به اوکراین و گسترش ریسک های ژئوپلیتیک انرژی ایالات متحده را بر آن داشت که بار دیگر به عربستان سعودی نزدیک شود. بااینوجود، درس هایی که عربستان سعودی در این فاصله اندک گرفته بود کافی بود تا رهبران این پادشاهی ثروتمند در مقابل درخواست آمریکا برای افزایش تولید نفت مقاومت کنند و مسیر خود را ادامه دهند:
(1) سابقه مناقشه ژئوپلیتیک و هسته ای میان ایران و غرب به عربستان سعودی نشان داد که وقتی کشوری مثل ایران که با بحران های اقتصادی عظیم داخلی مواجه است می تواند در برابر تحریم های آمریکا مقاومت کند، کشوری مثل عربستان سعودی که ثبات اقتصادی بیشتر، منابع مالی گسترده و روابط اقتصادی پیچیده با کشورهای مختلف جهان دارد و در ضمن تحریم هم نیست می تواند بدون نزدیکی به آمریکا بدون مشکل به حیات خود ادامه دهد. کمااینکه اتحادیه اروپا و چین که از نظر ژئواکونومیک رقیب آمریکا هستند فرصت های ژئوپلیتیک و مزیت های ژئواکونومیک گسترده ای را برای عربستان فراهم می کنند که قابلتوجه هستند.
(2) حرکت آمریکا به سمت حمایت از انرژی های تجدیدپذیر و استقلال این کشور در تولید سوخت فسیلی باعث شده است که عربستان بهصورت غیررسمی از بازار انرژی فسیلی آمریکا صرفنظر نماید. در طرف مقابل، در دوران رهبری شی جینپینگ چین بهآرامی راهبردهای اقتصادی خود را از اقتصاد صادراتی به سمت اقتصاد مصرفی داخلی تغییر داده است که نشاندهنده میل فزاینده بازار چین برای مصرف است. مصرف بدون انرژی ممکن نیست. پیشازاین به لطف تحریم های آمریکا علیه ایران، ایران بخش مهمی از بازارهای نفت خود را در شرق آسیا و چین ازدستداده بود و مجموعه این شرایط فرصت آن را به وجود آورد تا عربستان سعودی به بزرگترین تأمینکننده نفت خام چین تبدیل شود. به بیان دیگر، آینده نگری ژئوپلیتیک حکم می کند که عربستان از نظر ژئواکونومیک از آمریکا فاصله گرفته و به چین نزدیک شود. اما این نزدیکی به شیوه خردمندانه ای در حال انجامشدن است. عربستان نیازمند فناوری چین در حوزههای مختلف است و چین نیز به انرژی نیاز دارد. هرچند گزینه های دیگری نظیر ایران و روسیه برای چین وجود دارند، اما عربستان از مزیت ژئواکونومیک دوستی با آمریکا برخوردار است:
الف – این نزدیکی از نظر اقتصادی و سیاسی از سوی آمریکا به چالش کشیده نخواهد شد؛
ب- هر دو کشور عربستان سعودی و چین بهاینترتیب بر بنیاد اقتصاد از سطح نفوذ آمریکا می کاهند.
(3) عربستان ایران را از نظر ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک رقیب خود می داند. درحالیکه نزدیکی ایران به چین به اضطرار ژئوپلیتیک بوده است، عربستان با رویکرد فرصت ژئواکونومیک به چین نزدیک شده است. در آینده نزدیک هرگونه سرمایه گذاری چین در ایران می تواند برای چین خطرات اقتصادی به همراه داشته باشد و این موضوع ریسک ژئوپلیتیک چین را افزایش می دهد. از طرف دیگر، سیاست صبوری و انتظار برای واکنش به رویدادها برای سیاست خارجی عربستان سعودی یک تهدید است، به همین علت عربستان سعودی با رویگردانی از صبر استراتژیک با ارائه فرصت های جدید در حوزه ژئوپلیتیک انرژی به چین عملاً چین را در موقعیتی قرار داده است تا با یک رویکرد عقلانی از ایران رویگردان شود و بهجای همکاری تکبعدی با ایران، یک همکاری چندبعدی با عربستان سعودی را در پیش بگیرد. ضمن اینکه عربستان می داند که همین امروز، جمهوری اسلامی ایران در تضاد ژئوپلیتیک با ایالات متحده آمریکا قرار دارد و همین تضاد بهجای آنکه برگ برنده سیاست خارجی ایران باشد، به نقطهضعف ایران در برابر چین تبدیل شده است. چرا که بدون ارائه هیچ امتیاز قابلتوجهی چین توانسته است از فاصله موجود میان ایران و غرب بهره بگیرد. این در حالی است که عربستان سعودی بهعنوان یک متحد سنتی و استراتژیک برای ایالات متحده آمریکا برای چین از اهمیت ژئوپلیتیک بسیار بالایی برخوردار است. چین در راستای سیاست توسعه نفوذ اقتصادی در جهان نیازمند آن است که میان متحدان استراتژیک منطقه ای ایالات متحده آمریکا و واشنگتن فاصله ایجاد کند. بر همین اساس عربستان بهعنوان یک هدف ژئوپلیتیک برای کسب نفوذ در سیاست خارجی چین از اهمیت بسیار بالایی برخوردار شده است. عربستان با آگاهی از اهمیت استراتژیک خود و منابع عظیم انرژی خود برای چین از این موضوع بهعنوان یک فرصت ژئوپلیتیک استفاده کرده است. به بیان دیگر، تداوم نزدیکی عربستان سعودی به ایالات متحده آمریکا، یک ریسک ژئوپلیتیک برای چین است. همزمان حرکت عربستان سعودی به سمت شرق یک ریسک ژئوپلیتیک جدید برای ایالات متحده آمریکا است که در پی سیاست مهار ژئواکونومیک چین است. بهاینترتیب، هرکدام از این دو بازیگر بزرگ جهانی برای نزدیکشدن به عربستان سعودی حاضر خواهند بود تا امتیازات ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک قابلتوجهی را به خاندان پادشاهی سعودی ارائه دهند. این موضوع همان برگ برندهای است که عربستان سعودی از آن استفاده کرده است و چین را مجبور ساخته است که به عربستان سعودی امتیازات قابلتوجهی را ارائه بدهد. بهاینترتیب عربستان سعودی نهتنها فرصت کسب امتیاز از رهبران چین کمونیست را به دست آورده است، بلکه یک فرصت ژئوپلیتیک جدید را نیز برای خود خلق کرده است: ایالات متحده آمریکا مجبور خواهد بود که برای ایجاد توازن قدرت در منطقه ژئوپلیتیک خلیجفارس و حفظ عربستان سعودی امتیازات جدیدی را به عربستان سعودی ارائه دهد.
مجموعه این موارد نشاندهنده آن است که اگر توسعه روابط میان دو کشور چین و عربستان سعودی در چهارچوب یک ماتریس استراتژیک مورد تحلیل قرار گیرد مشخص می شود که هر دو کشور فرصت آن را یافته اند تا با استفاده از وضعیت حاکم بر ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا حداکثر منافع ملی را برای خود تأمین نمایند و همزمان از امتیازات جانبی نیز برخوردار شوند: از یک طرف، جمهوری اسلامی ایران به سبب موقعیت شکننده ای که در آن قرار گرفته است نه تنها همچنان در محدوده نفوذ ژئوپلیتیک چین باقی خواهد ماند، بلکه برای ایجاد توازن با عربستان سعودی چهبسا مجبور به ارائه امتیازات جدیدی به چین شود. از طرف دیگر، باتوجهبه اهمیت استراتژیکی که عربستان سعودی برای ایالات متحده آمریکا دارد احتمال آن وجود دارد که رهبران سیاست خارجی آمریکا امتیازات جدید و قابلتوجهی را به عربستان سعودی ارائه دهند تا این کشور همچنان در محدوده نفوذ استراتژیک آمریکا باقی بماند. بهعبارتدیگر، چین و عربستان سعودی برندگان ژئوپلیتیک این بازی جدید در خاورمیانه هستند و دو کشور ایران و آمریکا بازندگان آرایش جدید ژئوپلیتیک منطقه هستند. طنز ماجرا این است که منافع ملی آمریکا و ایران ایجاب می نماید که این دو کشور برای مهار نفوذ همزمان عربستان سعودی و چین به سمت تنش زدایی و همکاری استراتژیک با یکدیگر گام بردارند. اما، ماهیت واقعیت های ژئوپلیتیک حاکم بر منطقه به ضرر ایران و ایالات متحده آمریکا عمل خواهد کرد و عربستان سعودی و چین با کمترین چالشی از سوی ایران و آمریکا به مسیر همکاری های استراتژیک با یکدیگر ادامه خواهند داد.