جمهوری خلق چین به عنوان یکی از دو ابرقدرت اقتصادی جهان راه درازی را برای رسیدن به موفقیت در حوزه تولید ثروت، رشد اقتصادی و توسعه پیموده است. همین راه طولانی که چین برای دستیابی به برتری ژئواکونومیک همچنان ادامه دارد و رهبران این کشور امیدوار هستند که در آینده نیز بتوانند مسیر تولید ثروت و رشد اقتصادی را بهگونهای ادامه دهند که در نهایت چین به قدرت مطلق اقتصادی جهان تبدیل شود.
بخش مهمی از موفقیت چین در دستیابی به چنین رشدی را می توان محصول رویکردهای حاکم بر سیاست خارجی این کشور دانست که برای چند دهه تلاش داشته است تا چین را از مداخله مستقیم ژئوپلیتیک در بحرانهای جهانی کنار بکشد و در عوض با تقویت قدرت اقتصادی زمینه را برای نفوذ ژئواکونومیک این کشور فراهم نماید. در نتیجه این استراتژی بلندمدت چین توانسته است در حدفاصل سال های 1980 تا سال 2010 میلادی بیش از 500 میلیون نفر از جمعیت خود را از فقر نجات دهد، سهم قابلتوجهی از اقتصاد جهانی را به دست بیاورد و به نخستین مقصد سرمایه گذاری خارجی جهان تبدیل شود. اما به نظر می رسد که موفقیت های چین در زمینه جذب سرمایه گذاری خارجی با چالش های جدیدی مواجه شده است که یکی از مهمترین آنها تغییر نظر سرمایه گذاران خارجی در مورد تصویر واقعی چین در سیاست، اقتصاد و امنیت جهانی است. بهعبارتدیگر، به نظر می رسد که در حال حاضر چین با یک ریسک ژئوپلیتیک جدید مواجه شده است که در نتیجه چهار سال ریاستجمهوری دونالد ترامپ در آمریکا به وجود آمده است: بازنمایی ژئوپلیتیک چین بهعنوان یک قدرت سیاسی و اقتصادی غیرقابلاعتماد، با قابلیت پیشبینیپذیری اندک و غیر مؤثر.
مطالعات جدید بر روی جذابیت بازارهای سرمایه نشاندهنده آن است که رویکرد انعطاف ناپذیر چین در جریان مواجهه با بحران کرونا و اولویت سیاست بر منافع دیگر باعث شده است که جایگاه چین بهعنوان یک مقصد مهم سرمایه در میان سرمایه گذاران اروپایی کاهش قابلتوجهی پیدا کند. این امر به سبب آن بوده است که در نظر سرمایه گذاران اروپایی چین نسبت به گذشته کمتر قابلاعتماد است، تأثیرگذاری اندکی دارد و امکان پیش بینی رفتارهای اقتصادی و سیاسی این کشور دشوارتر شده است. این تغییرات در نتیجه اولویت ایدئولوژی بر اقتصاد و تصمیم گیری واقعگرایانه به وجود آمده است. بهعنوانمثال، سیاست های سختگیرانه ای که چین برای دستیابی به هدف کووید صفر در پیش گرفت باعث گردید که بسیاری از صنایع در نتیجه پیشبینیناپذیری سیاستهای چین که در آن اقتصاد تحتتأثیر رویکردهای سختگیرانه سیاسی هدایت می شود دچار زیان های قابلتوجهی شوند، بخش مهمی از تولید خود را از دست بدهند و در نتیجه در بازارهای فروش و مالی با ضرر مواجه شوند.
در نتیجه کاهش اعتماد سرمایه گذاران به سیاست های حکومتی چین تعداد قابلتوجهی از 1700 شرکت اروپایی که در چین سرمایه گذاری کردهاند برنامه عملیات تولید و فعالیت اقتصادی خود را در چین بااحتیاط بیشتری بهپیش می برند و تلاش دارند که با ارزیابی بازارهای جایگزین در صورت امکان سرمایه های خود را از چین به خارج از این کشور منتقل نمایند. این در حالی است که درگذشته سیاست های دولتی در چین باعث ایجاد ثبات اقتصادی شده بود، رشد اقتصادی جمعیت را به همراه داشت و تسهیلکننده جریان سرمایه گذاری مستقیم خارجی در این کشور بود. این در حالی است که امروزه ایدئولوژی در حال گسترش نقش خود در اقتصاد است و همین موضوع باعث شده است که رویکرد سرمایه گذاران خارجی به اقتصاد چین دستخوش تغییرات منفی شود. همین تغییر منفی چهره چین در نگاه سرمایه گذاران خارجی باعث کاهش جذابیت بازار چین برای فعالیت های جدید اقتصادی یا توسعه آنها شده است و بهاینترتیب یک ریسک ژئوپلیتیک جدید برای اقتصاد این کشور به وجود آورده است. در نتیجه پیدایش این ریسک ژئوپلیتیک احتمال آن وجود دارد که بخشی از سرمایه گذاران خارجی چین را ترک کنند و مقاصد دیگری نظیر هند را بهعنوان جایگزین انتخاب کنند. همچنین تمایل برای سرمایه گذاری جدید در این کشور کاهشیافته است و بسیاری از شرکت های سرمایه گذاری ترجیح می دهند که از عملیات افزایش سرمایه در فعالیت های اقتصادی و تولیدی خود در چین صرفنظر نمایند و در عوض برای کاهش ریسک های ژئوپلیتیک خود بازارهای جدیدی را برای فعالیت خود برگزینند.
یکی از گزینه هایی که چین برای کاهش تأثیر این ریسک ژئوپلیتیک در حوزه سرمایه گذاری دارد آن است که دست به اعمال یک مجموعه اصلاحات بازاری جامع بزند تا بهاینترتیب صاحبان سرمایه و مشاغل اعتماد خود را به بازار و سیاست های اقتصادی دولت چین به دست آورند. در این فرایند برای آنکه چین در مسیر کاهش ریسک ژئوپلیتیک سرمایه با موفقیت گام بردارد نیازمند آن است سیاستگذاران اقتصادی این کشور یک فضای سیاسی را برای عملکرد بازار فراهم کنند که در چارچوب آن بازار بر اساس عملیات، فعالیت و اشتباهات خود در مسیر درست قرار گیرد.
این ریسک ژئوپلیتیک به معنای کاهش سود در بازار چین نیست، بلکه به معنای آن است که سرمایه گذاران و شرکت های اروپایی نسبت به سیاست های اقتصادی چین اعتماد خود را ازدستدادهاند. چرا که سیاست فضای بسته سیاسی که در آن تصمیمات کلان اقتصادی توسط کمیته های داخلی حزب کمونیست چین اتخاذ می گردد باعث گردیده است که شفافیت بازار و فضای تصمیم گیری در اقتصاد چین کاهش یابد و بهاینترتیب شرکت های خارجی خود را در معرض ریسک های سیاسی، اقتصادی و اعتباری مشاهده کنند که می تواند باعث ایجاد زیان های گسترده ای برای فعالیت های آنها در بازار چین شوند. چرا که سرمایه گذاران خارجی نیازمند آن است که در یک محیط اقتصادی به فعالیت بپردازند که از شفافیت لازم برخوردار باشد و بتوان در آن بر اساس محاسبات اقتصادی صحیح که ناشی از شفافیت سیاسی و اقتصادی است به برنامه ریزی تولید و توسعه فعالیت بپردازند. چنانچه چنین فضایی در بازارهای ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا به وجود آمده است. این در حالی است که در چین راهبردهای اقتصادی تحتتأثیر قدرت مسلط حزب کمونیست از دامنه تحمل تغییر اندکی برخوردار هستند. چنانچه در بحران کرونا و تلاش چین برای کنترل این بیماری ثابت شد که اولویت های حزب کمونیست چین با اولویت های جهانی دارای تفاوت بسیاری است.
بهصورت خلاصه باید اذعان داشت که مسائل مطرح شده در بالا باعث گردیده است که از نظر ریسک های ژئوپلیتیک چین با مسئله جدیدی به نام بازنمایی منفی چهره سیاسی خود مواجه شود که در نتیجه آن این کشور در حال ازدستدادن اعتماد سرمایه گذاران خارجی و در نتیجه شکست در جذب سرمایه گذاریهای جدید و توسعه فعالیت های اقتصادی کشورهای خارجی در خاک خود است. چنانچه این روند در بازارهای سرمایه گذاری و اقتصادی چین برای ماه ها یا سالهای آینده ادامه داشته باشد احتمال آن وجود دارد که ریسک های ادراکی بازار چین در میان سرمایه گذاران خارجی بیش از وضع فعلی افزایش پیدا کند و بهاینترتیب دامنه تأثیر این ریسک ژئوپلیتیک جدید برای بازارهای مالی چین افزایش یابد. همان گونه که از اکنون مشخص است چین در زمینه جذب سرمایه گذاری خارجی با مشکلاتی مواجه است که بیش از هر چیز به علت ایدئولوژیک شدن اقتصاد و سیاست چین به وجود آمدهاند. چنانچه این وضعیت در حوزه تصمیم سازی کلان اقتصادی چین ادامه داشته باشد این روند باعث خواهد شد که در آینده دامنه تأثیرات ریسکهای ژئوپلیتیک بر اقتصاد چین افزایش یابد و بهاینترتیب این کشور در فرایند تبدیلشدن به قدرت مطلق اقتصادی جهان با موانع جدیدی روبهرو شود که ناشی از کاهش تمایل سرمایه گذاران خارجی برای سرمایه گذاری در خاک چین هستند.