شرکت شی جی پینگ رئیسجمهور چین در نشست همکاری های مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج (فارس) و چین یکی از رویدادهای بسیار مهم و تأثیرگذار بر فرایندهای ژئوپلیتیک منطقه خلیجفارس است که می تواند در بلندمدت زمینه ساز تحولات عظیمی در روابط قدرت این منطقه شود.
کشور چین در یک دهه گذشته با محوریت ژئوپلیتیک انرژی بهصورت فزایندهای برای گسترش روابط خود با ایران و سایر کشورهای منطقه خلیجفارس تلاش کرده است. در چهارچوب این تلاش ها رهبران چین همواره مدعی بوده اند که بر اساس اصل دوستی و پرهیز از مداخله در رقابت ها و تنش های ژئوپلیتیک جنوب غرب آسیا به گسترش روابط اقتصادی و سیاسی با کشورهای این منطقه مبادرت می ورزند. این ادعای چین از یک منظر قابلیت تصدیق دارد؛ چین در عرصه عمل همواره تلاش داشته است که روابط استراتژیک خود با یک بازیگر را به عاملی برای محدودیت گسترش روابط با بازیگران منطقه ای دیگر تبدیل نکند. این خبر می تواند برای کسانی که سودای سیاست خارجی شرق گرایانه برای ایران دارند خوش باشد، اما واقعیت های ژئواکونومیک روندهای دیگری را به نمایش می گذارد.
در دو دهه گذشته در سایه سقوط حکومت صدام حسین و تلاش ایران برای کسب نفوذ ژئوپلیتیک در عراق، شکل گیری بهار عرب، وقوع جنگ داخلی در کشورهای سوریه، عراق و یمن، انقلاب نافرجام بحرین، رقابت های ژئوپلیتیک ایران با عربستان سعودی و اسرائیل و همچنین تعارض منافع جمهوری اسلامی ایران و آمریکا منطقه ژئوپلیتیک خلیجفارس آبستن بروز بحران های بزرگی شده است و تنش های سیاسی به حداکثر ممکن خود رسیده است. افزون بر این، شکست معاهده برجام و نافرجام ماندن دیپلماسی آمریکا برای احیای آن که با تداوم تحریم های آمریکا علیه ایران و نگرانی و ناخرسندی اسرائیل و کشورهای عرب خاورمیانه در مورد برنامه هسته ای ایران همراه شده است بر شکنندگی وضعیت ژئوپلیتیک در منطقه خلیجفارس افزوده است. این رویدادها وضعیت عدم اطمینان را به یکروند رایج در سیاست خارجی کشورهای منطقه تبدیل نمود و بهتبع موجب ایجاد مشوق های منطقه ای برای گسترش دیپلماسی از سوی بازیگران ملی شد.
در کنار این بحران های منطقه ای که باعث گردیده است خاورمیانه یکی از بی ثبات ترین دوران تاریخی خود را سپری کند، تنش های سیاسی میان آمریکا و عربستان سعودی، تاثیر جنگ اوکراین بر ژئوپلیتیک انرژی و غذا، روندهای جدید در ژئوپلیتیک انرژی آمریکا که به سمت انرژی های سبز حرکت می کند، قطع وابستگی آمریکا به نفت خلیجفارس، دگرگونی در سیاست توسعه اقتصادی چین، نگرانی کشورهای تولیدکننده نفت و گاز طبیعی در مورد آینده بازارهای انرژی و ریسک های ژئوپلیتیک انرژی و احتمال گسترش رقابت بر سر بازارهای بزرگ انرژی جهان زمینه آن را به وجود آورده است تا تعارض منافع میان ایران و بازیگران منطقه ای و رقابت های ژئواکونومیک میان آن ها بهصورت قابلتوجهی افزایش یابد. این موضوعات بهصورت کلی زمینه ساز آن گردیده است که بازیگران مختلف در این منطقه نقش فعال تری را ایفا نمایند و همزمان هر بازیگری که توانایی بیشتری دارد دیپلماسی گسترده تری را در مقیاس جهانی برای تأمین منافع بلندمدت خود به کار گیرد.
عربستان سعودی، یکی از کشورهایی است که بهصورت جدی از ناحیه تحولات سیاسی در آمریکا، تغییر در عوامل مؤثر بر ژئوپلیتیک انرژی، تبدیلشدن انرژی های سبز به یک ریسک ژئوپلیتیک جدید برای کشورهای تولیدکننده نفت، رشد رقابت های ژئوپلیتیک با ایران و تحولات منطقه ای نگران است و تلاش می کند تا با بهکارگیری یک سیاست خارجی چندجانبه گرایانه سطوح بالاتری از منافع ملی را برای خود تأمین کند. یک بخش مهم از سیاست خارجی جدید چین تطبیق وضعیت عربستان با خیزش قدرت چین است. این تلاش ازیکطرف باعث کاهش وابستگی عربستان سعودی به ایالات متحده آمریکا می گردد، و از طرف دیگر با گسترش روابط دوجانبه با چین و ایجاد منافع مشترک نهتنها مانع از آن می شود که کشورهای رقیب بر روی حمایت ژئوپلیتیک چین حساب باز کنند، بلکه به عاملی برای ایجاد بازدارندگی ژئوپلیتیک تبدیل می شود. بهعبارتدیگر، ایجاد و گسترش منافع ژئوپلیتیک میان چین و عربستان سعودی در عمل باعث در محدودیت قرارگرفتن رقبایی نظیر ایران می گردد که بیش از هر چیز برای رقابت ژئوپلیتیک با عربستان سعودی بر روی موقعیت ژئوپلیتیک و قدرت نظامی خود حساب بازکرده اند. در این فرایند یکی از راهبردهای عربستان سعودی ارائه فرصت های ژئواکونومیک جدید به چین است که باعث می گردد که همکاری های اقتصادی، سیاسی و امنیتی چین با ایران برای رهبران پکن مزیت ژئوپلیتیک خود را از دست بدهد.
درحالیکه توافقنامه تجاری ۲۵ساله میان ایران و چین زمینه ساز برخی از نگرانی های سیاسی و مخالفت ایالات متحده آمریکا شده بود، کشور عربستان با توسعه فرایندهای همکاری اقتصادی و سیاسی خود با چین موفق به امضای حداقل 34 قرارداد مشترک با این کشور شده است که هم برنامه عملیاتی و هم زمان بندی اجرایی آن ها مشخص است. این قراردادهای تجاری طیف متنوعی از حوزه های اقتصاد نظیر انرژی، فنآوری های نو، سرمایه گذاری در زیرساخت های صنعتی و اقتصادی، انتقال فناوری های پیشرفته، آموزش و خدمات هوش مصنوعی را شامل می شود. این قراردادها از نظر ژئواکونومیک عربستان سعودی را به کانون نفوذ اقتصادی چین در خاورمیانه تبدیل خواهد کرد. علاوه بر این، اتحاد استراتژیک عربستان سعودی با کشورهایی نظیر امارات متحده عربی و بحرین که به سبب منابع عظیم انرژی از گزینه های مطمئن چین هستند یک فرصت ژئوپلیتیک مضاعف برای چین فراهم آورده است. چرا که عربستان سعودی از ظرفیت، قدرت و نفوذ آن برخوردار بوده است که این کشورها در توسعه برنامه سیاست خارجی نگاه شرقی ریاض همراه سازد. همزمان، نیاز روزافزون چین برای منابع جدید انرژی فسیلی و تثبیت ثبات در برنامه چرخه تأمین انرژی رهبران این کشور را بر آن داشته است که برای کاهش ریسک های ژئوپلیتیک انرژی خود و گسترش نفوذ در منطقه خلیجفارس که بهصورت سنتی در حوزه نفوذ ایالات متحده آمریکا بوده است بر روی همکاری عربستان سعودی حساب ویژه ای را باز کنند. این تمایل دوجانبه همراه با مجموعه گسترده ای از قراردادهای تجاری و اقتصادی و تبادل امتیاز بوده است.
در فرایند تبادل امتیازهای مشترک، یکی از عواملی که باعث شده است منافع عربستان و امارات متحده عربی بیش از گذشته تأمین شود مسئله ضرورت دستیابی چین به بازارهای انرژی این منطقه بوده است. هرچند حضور چین در این کشورها از نظر ژئوپلیتیک توجیهات دیگری نیز دارد، اما عربستان و سایر کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس تلاش داشته اند تا در فرایند دیپلماسی مشترک با چین رهبران کمونیست این کشور را ترغیب نمایند که از نظر سیاسی با این کشورها همراه شوند تا بهاینترتیب فرایند سد نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه جنوب خلیجفارس پیشرفت نماید. بازتاب های این روند را می توان در دو بیانیه ای مشاهده کرد که بهصورت متوالی در روزهای گذشته بهصورت مشترک از سوی چین و شش کشور عرب شرکتکننده در نشست ریاض منتشر شده است.
در بیانیه نخست نشست مشترک امضاکنندگان نگرانی خود را از فعالیت های بی ثبات کننده جمهوری اسلامی ایران در منطقه، حمایت ایران از گروه های تروریستی، گسترش موشک های بالستیک و قاره پیما، و تداوم بحران هسته ای ایران اعلام کردند و خواستار آن شدند که امنیت دریانوردی بین المللی و زیرساخت های استخراج و تولید انرژی حفظ شود. همزمان آن ها از ایران خواستند تا به قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد احترام بگذارد و از مداخله در امور داخلی همسایگان خود پرهیز نماید. هرکدام از این موضوعات بهتنهایی می تواند به عاملی برای گسترش تنش ژئوپلیتیک در منطقه خاورمیانه منجر شود و بر میزان رقابت های موجود بیفزاید. چرا که ایران هیچکدام از این اتهامات سیاسی را تا کنون نپذیرفته است و معتقد است که این عربستان سعودی است که در همراه با آمریکا و اسرائیل به منبعی برای اقدامات بی ثبات کننده در خاورمیانه تبدیل شود. بااینوجود آنچه که باعث اهمیت یافتن این بیانیه می شود آن است که رهبر چین و دستگاه سیاست خارجی این کشور این بیانیه را امضا نموده و مورد تأیید قرار داده اند. اما پیامد و پیام ژئوپلیتیک این موضوع برای جمهوری اسلامی ایران چه می تواند باشد؟
جمهوری اسلامی ایران باید بپذیرد که واقعیت های ژئوپلیتیک در منطقه خلیجفارس در حال تغییریافتن است. تنوع، حجم، اندازه و اهمیت قراردادهای چندجانبه میان چین و کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس بهقدری گسترده است که می تواند مسیر تحولات را در آینده این منطقه تغییر دهد. چرا که با امضای قراردادهای همکاری میان این 7 کشور منافع شش کشور عرب با منافع چین در منطقه گرهخورده است و ازاینپس تهدید هرکدام از این کشورها یا ریسک ژئوپلیتیک بروز درگیری نظامی میان ایران و آن ها به معنای ایجاد یک ریسک ژئوپلیتیک جدید برای چین خواهد بود؛ بنابراین، هرگونه سیاست، اقدام یا رویدادی که باعث بر هم خوردن امنیت این کشورها شود در چهارچوب یک زنجیره از تأثیرات مستقیم، منافع ملی چین را متأثر ساخته و در معرض تهدید قرار می دهد. در نتیجه، بهترین وضعیت برای منافع چین ایجاد ثبات در منطقه خلیجفارس خواهد بود و باتوجهبه اینکه یکی از عوامل موجود نگرانی (به ادعای کشورهای عرب خلیجفارس) جمهوری اسلامی ایران است، نیاز است که زمینه برای کنترل تهدیدات ایران و کاهش ریسک ژئوپلیتیک ناشی از اقدامات تهران فراهم آید. این موضوع نشاندهنده آن است که این بیانیه تنها یک اقدام نمادین نبوده است، بلکه ریشه در منافع مشترک جدیدی دارد که میان این 7 کشور ایجاد شده است.
متعاقب این بیانیه، بیانیه دومی نیز در روز شنبه 19 آذر منتشر شد که نشان از عمق تحولات ژئوپلیتیک در منطقه خلیجفارس دارد. کشور چین در یک اقدام بی سابقه با امضای بیانیه مشترک بهصورت رسمی از تلاش های امارات متحده عربی برای تعیین سرنوشت جزایر سه گانه (به عبارت دیگر انتقال حاکمیت سرزمینی از ایران به امارات متحده عربی) حمایت کرد. از نظر سیاسی همراهی چین با این بیانیه به معنای آن است که چین دیگر وضعیت حاکمیت سرزمینی ایران بر جزایر سهگانه ایرانی خلیجفارس را به رسمیت نمی شناسد و همراهی این کشور با امارات متحده عربی در مورد ضرورت مذاکره نیز به معنای آن است که چین از تلاش امارات برای کسب حاکمیت سرزمینی بر جزایر ایرانی حمایت می کند. چنانچه در این بیانیه بهصراحت بیان شده است که:
«رهبران (شرکتکننده در این نشست) از تلاش های مسالمت آمیز شامل ابتکارها، پیشنهادهای امارات برای رسیدن به راهکار صلح آمیز برای حل مسئله سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، از راه مذاکرات دوجانبه و بر مبنای قوانین بین المللی حمایت می کنند».
علاوه بر این، هرچند بهصورت مستقیم به موضوع پهپادهای ایرانی اشاره نشده است، اما همراهی چین با شش کشور عرب در مورد نگرانی از مسئله پهپادهای نظامی در خلیجفارس و نقش آن ها در کاهش امنیت منطقه نشاندهنده آن است که باتوجهبه آغاز حضور ژئواکونومیک چین در منطقه خلیجفارس ازاینپس چین فعالیت پهپادهای نظامی ایران را بهعنوان تهدیدی علیه منافع ملی خود قلمداد می کند. تأکید چین و شش کشور عرب بر موضوعات هسته ای، گسترش موشک های بالستیک، برنامه هسته ای ایران، و ایراد اتهام فعالیت های بی ثبات کننده علیه ایران نیز نشاندهنده آن است که از امروز جمهوری اسلامی ایران دیگر نمی تواند بر روی حمایت های سیاسی چین حساب باز کند. بهعبارتدیگر نباید انتظار داشت که چین تا پایان همراه ایران بایستد تا جمهوری اسلامی ایران بهانه کافی برای مرگ برجام را به دست بیاورد. چرا که باتوجهبه تغییراتی که در منافع ملی چین در منطقه به وقوع پیوسته است بهصورت رسمی قدرت موشکی ایران و برنامه هسته ای این کشور به یک تهدید ملی برای چین تبدیل شده است و چین نیازمند آن است که بهموازات آمریکا سیاست مهار جمهوری اسلامی ایران را پیگیری نماید. بهاینترتیب می توان انتظار داشت که در آینده چین و آمریکا در پرونده هسته ای و موشکی ایران به سمت همکاری بیشتر با یکدیگر حرکت کنند.
بهصورت خلاصه، بیانیه های مشترک میان این 7 کشور نشاندهنده آن است که در معادلات ژئوپلیتیک خلیجفارس چین بهآرامی در حال تغییر موضع خود است و ایران دیریازود باید با این حقیقت تلخ مواجه شود که چین را نه می توان یک دوست و نه یک متحد استراتژیک قلمداد کرد. به بیان دیگر، جمهوری اسلامی ایران ناچار است که برای حفظ خود و تأمین منافع ملی ایران بهسرعت به ارزیابی جامع وضعیت معادلات ژئوپلیتیک در منطقه خلیجفارس بپردازد و تا پیش از آنکه بهصورت کامل در معرض خطر قرار گیرد و پیش از آن که ریسک های ژئوپلیتیک جدیدی برای ایران به وجود آید به بازنگری در سیاست خارجی خود بپردازد. یک بخش مهم از این روند بازبینی و تحلیل این واقعیت خواهد بود که چرا چین عربستان سعودی را بر ایران ترجیح داده است.