در نیمقرن گذشته جمعیت کره زمین از 3.6 میلیارد نفر در سال 1970 میلادی به حدود 8 میلیارد نفر در سال 2022 میلادی رسیده است. طی این دوره حجم اقتصاد جهان از 3.4 هزار میلیارد دلار به بیش از 104 هزار میلیارد دلار در سال 2022 رسیده است. این امر به معنای آن است که حجم مصرف جهانی بهمراتب بیشتر و سریعتر از جمعیت جهانی رشد کرده است. بهعبارتدیگر، درحالیکه جمعیت جهان در یک فاصله ۵۲ساله تنها حدود 115 درصد رشد داشته است، تولید ناخالص جهانی یک رشد 30 برابری را تجربه کرده است. این رشد در اندازه اقتصاد جهان با رشد مصرف انرژی نیز همراه بوده است. در این دوره مجموع تولید انرژی جهان از 17 هزار تراوات بر ساعت انرژی در سال 1970 میلادی به بیش از 155 هزار تراوات رسیده است. بهعبارتدیگر، مجموع تولید و مصرف انرژی جهان تقریباً ده برابر رشد جمعیت جهان بوده است، با این وجود نرخ رشد تقاضا برای انرژی با میزان رشد اقتصادی جهان همگام نبوده و کمتر بوده است. بسیاری از محققان حوزه ژئوپلیتیک انرژی بر این باور هستند که این تفاوت در میزان رشد تقاضا و مصرف انرژی در تولید جهانی را باید مرهون پیشرفت فناوری هایی دانست که باعث شده است راندمان انرژی مصرفی افزایش یابد. با این وجود همچنان نگرانی هایی در زمینه توانایی اقتصادی، طبیعی و زیستمحیطی جهان برای پاسخ به نیاز روزافزون جهان به انرژی وجود دارد و همین مسئله باعث شده است که تلاش ها برای شناسایی و معرفی منابع جدید انرژی یا فناوری هایی که سطح بهره وری انرژی های سنتی را افزایش می دهد تشدید شود.
نخستین کوشش های جمعی و فراگیر برای بازنگری در شیوه مصرف انرژی در دهه 1970 میلادی و در بحران نفتی این دهه به وقوع پیوست. در آن دهه کشورهای عرب خاورمیانه باهدف اعمال فشار بر آمریکا و سایر کشورهای غربی که متحد استراتژیک اسرائیل بودند بهصورت ناگهانی تولید و عرضه نفت خام را کاهش دادند و همین موضوع باعث کاهش عرضه نفت به بازارهای جهانی و رشد شتابان قیمت نفت گردید. در این دوره هزینه انرژی مصرفی شهروندان و زیرساخت های اقتصادی و صنعتی غرب بهصورت میانگین بیش از 3 برابر افزایش یابد و نگرانی های عمده ای در مورد تأثیر شوک های نفتی بر اقتصاد جهانی مطرح گردید. در این دوره همزمان با افزایش قیمت نفت بسیاری از شرکت های بزرگ صنعتی جهان که با کمبود تقاضا برای محصولات خود مواجه شده بودند باهدف بهصرفه نمودن تولیدات خود برای هر دوی زنجیره تولید و مصرفکنندگان فرایندهای بازنگری و بهبود مصرف انرژی را آغاز کردند که باعث متحول شدن صنایع خودرویی، زیرساخت های حملونقل و صنعتی جهان گردید. بهعبارتدیگر، شوک نفتی دهه 1970 جهان را متوجه آسیب پذیری خود در برابر کمبود یا کاهش عرضه انرژی نمود و همین مسئله باعث بروز یک مجموعه از پیشرفت های صنعتی و مدیریتی در اقتصاد جهان گردید که در کل به نفع اقتصاد جهانی و مصرف کنندگان در کشورهای مختلف بود، اما بهصورت همزمان باعث کاهش اهمیت نفت و تنزل ارزش کارت بازی کشورهای صادرکننده نفت در معادلات ژئوپلیتیک جهانی گردید.
شوک دوم نفتی که در آغاز هزاره جدید به وقوع پیوست باعث گردید که در یک دوره کوتاه ۷ساله از 30 دلار در سال 2003 میلادی به بیش از 150 دلار در سال 2009 میلادی برسد و سپس یک سقوط ناگهانی را تجربه کند. شوک دوم نفتی باعث تحولات جدیدی در بازارهای انرژی جهان شد و توجه کشورهای مختلف را بیش از گذشته به سمت انرژی های تجدیدپذیر جلب نمود و همین مسئله باعث گردید که نه تنها حکومت های جهان، بلکه شرکت های بزرگ و تولیدکنندگان عمده صنعتی جهان نیز به بازنگری در استراتژی های تولید خود بپردازند و برنامه هایی را برای تغییر زیرساخت های تولید، تغییر منابع انرژی، و اصلاح ساختاری و کارکردی منابع و محصولات خود در نظر بگیرند. در این زمینه نیز محققان ژئوپلیتیک انرژی بر این باور هستند که تجربه پرهزینه اقتصاد جهان در دهه 1970 میلادی بسیاری از کشورهای جهان را آماده رویارویی با این بحران های جدید در حوزه انرژی نموده بود. بهعنوان نمونه، درحالیکه در ابتدای دهه 1970 میلادی تنها کمتر از 2 درصد منابع انرژی جهان به انرژی های تجدیدپذیر نظیر انرژی هسته ای تعلق داشت، این رقم در سال 2010 میلادی به بیش از 12 درصد رسیده بود که نشان از تحول در زیرساخت های تولید و عرضه انرژی در اقتصاد جهان داشت.
پس از پایان شوک نفتی در سال 2010 میلادی روندهای ژئوپلیتیک انرژی یک تغییر عمده دیگر را تجربه کردند که عمدتاً از دید متخصصان ژئوپلیتیک مخفی مانده است. درحالیکه در فاصله سال های 1970 تا سال 2010 میلادی و در یک فاصله چهلساله سهم انرژی های تجدیدپذیر از مصرف جهانی تنها 10 درصد رشد داشت، در فاصله سال 2010 تا 2020 میلادی این حوزه شاهد یک رشد قابلتوجه 7 درصدی بوده است. به عبارت دیگر، آهنگ رشد گرایش اقتصادهای جهان از سمت انرژی های فسیلی در یک دهه گذشته بیش از 4 برابر شده است و از میانگین سالیانه 25 صدم درصد به بیش از 7 دهم درصد رسیده است. محاسبه کلی روندهای مصرف انرژی جهان نشان می دهد که در 50 سال آینده با آهنگ رشد عرضه انرژی های تجدیدپذیر و معرفی منابع جدید انرژی های پاک، کاهش قیمت تمام شده انرژی های نو و تغییر در الگوی مصرف انرژی های فسیلی سهم انرژی های پاک از مصرف جهانی به بیش از 60 درصد خواهد رسید. این موضوع نشاندهنده آن است که بهصورت همزمان شاهد ظهور فرصت ها و تهدیدهای جدیدی در حوزه ژئوپلیتیک انرژی خواهیم بود که هرکدام از آن ها نه تنها از توانایی اعمال تحولات جدید، عمیق و گسترده در ژئوپلیتیک جهانی برخوردار هستند، بلکه ظرفیت آن را نیز دارند که باعث تحتتأثیر قرارگرفتن منافع ملی کشورهای مختلف جهان گردند. بهعبارتدیگر، معرفی انرژی های نو درحالیکه فرایند عرضه و تقاضای انرژی را در جهان معاصر تحتتأثیر قرار داده است، از ظرفیت آن برخوردار است که روندهای جهانی قدرت و جغرافیاهای قدرت جهانی را نیز از این تحولات متأثر سازد.
این تحولات در حوزه های مختلف، مقیاس های گوناگون، و به شیوه های متفاوتی در حال روی دادن است که باعث می گردد معادلات موجود در زمینه ژئوپلیتیک انرژی بهصورت کلی نیاز به بازنگری پیدا کند. دامنه تأثیر این تحولات به قدری گسترده و پیچیده است که نتایج آن را می توان در همه عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی مشاهده کرد و دست به ارائه یک مجموعه از سناریوهای مختلف زد که هرکدام از آن ها یکی از ابعاد متنوع این موضوع را تحت پوشش خود قرار می دهند. علاوه بر این با درنظرگرفتن موزاییک جهان معاصر که متشکل از قدرت های مختلف با دامنه منافع متنوع و ناهمسان است می توان این پیش بینی را مطرح کرد که نقش آفرینی گسترده انرژی های نو در اقتصاد جهانی باعث خواهد شد که در جغرافیاهای مختلف، مناطق جغرافیایی گوناگون و در زیر سایه ساختارهای حکمرانی متفاوت شاهد تأثیرات متفاوتی باشیم که بهصورت شگفت انگیزی با یکدیگر در تعارض هستند. به بیان دیگر، ماهیت تحولاتی که در زمینه عرضه و مصرف انرژیهای نو در حال به وقوع پیوستن است بسیار وسیع است و همین موضوع باعث آن خواهد شد که ریسک های ژئوپلیتیکی که در حوزه انرژی در پیش روی کشورهای مختلف، نهادهای اقتصادی و شرکت های گوناگون و سرمایه گذاران اقتصادی است نسبت به گذشته بسیار پیچیده تر شود و تحلیل آن ها نیازمند دقت، مطالعه و تفسیرهای گسترده تری باشد که بتواند همه جنبه های موجود، احتمالی و آینده این ریسک های ژئوپلیتیک را تحت پوشش قرار دهد.
بهصورت کلی، روندهای فعلی نشاندهنده آن است که در زمینه انرژی های نو ریسک ها و فرصت های ژئوپلیتیک متعددی وجود دارد که هرکدام از آن ها تأثیرات مختلفی را می تواند به همراه داشته باشد:
1) ورود انرژی های نو به بازارهای انرژی جهان بدون تردید در یک دهه آینده باعث تحول در جریان جهانی سرمایه در حوزه انرژی خواهد شد. این تحول در جریان سرمایه جهانی بهصورت همزمان هر دو گروه تولیدکنندگان و مصرفکنندگان عمده انرژی را تحتتأثیر خود قرار خواهد و زمینه را برای بازتعریف کلی رقابت های موجود در حوزه انرژی را فراهم خواهد کرد.
2) موضوع گسترش اهمیت انرژی های نو امری نیست که بهآسانی در فضاهای جغرافیایی مختلف به وقوع بپیوندد. در این فرایند همواره احتمال آن وجود دارد که معرفی انرژی های نو با مخالفت های جدی از سوی لابی های شرکت های فعال در زمینه انرژی های فسیلی مواجه شود و همین مسئله ریسک سرمای گذاری در حوزه انرژی های نو را می تواند افزایش دهد.
3) افزایش بهره برداری از انرژی های نو باعث تغییر در جغرافیاهای قدرت جهان و جغرافیاهای قدرت در مقیاس ملی و فرو ملی خواهد شد. این مسئله به معنای آن است که در حوزه ژئوپلیتیک انرژی شاهد بهوجودآمدن موج جدیدی از رقابت، تعارض و همکاری در مقیاس های مختلف جغرافیایی خواهیم بود که هرکدام از آن ها شایسته دقت و مطالعات جدیدی هستند.
4) یکی از نتایج عمده توسعه بهره برداری از انرژی های نو تغییر در روابط فضایی قدرت خواهد بود. این مسئله به نوبه خود باعث تحولات مختلفی در حوزه ژئواکونومی می گردد و درنهایت باعث به وجود زمینههای جدیدی میشود که همزمان در آن ها می توان شاهد بروز فرصت ها و ریسک های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک متفاوتی بود.