از زمان اعلام استقلال جمهوری آذربایجان از اتحاد جمهوری شوروی سابق در سال 1991 این کشور همواره به دنبال آن بوده است تا در عین همراهی با ابرقدرت های جهانی، با نزدیکشدن به کشورهایی که همچون جمهوری آذربایجان از عمق استراتژیک مناسبی برخوردار نیستند و درعینحال از توانایی دفاعی بالای برخوردار هستند به سطحی از بازدارندگی منطقه ای دست پیدا کند. یکی از انتخاب های راهبردی برای جمهوری آذربایجان کشور اسرائیل بوده است که به علت مساحت جغرافیایی اندک سطح بالایی از آسیب پذیری را از خود در منطقه ژئوپلیتیک خاورمیانه به نمایش گذاشته است. در طرف مقابل، قرارگرفتن اسرائیل در میان مجموعه ای از کشورهای مسلمان که اکثریت جمعیت آن ها و بخش قابلتوجهی از سیاستمداران و رهبران سیاسی نگاه مثبتی به رژیم اشغالگر قدس ندارند، رهبران اسرائیل را بر آن داشته است که در منطقه خاورمیانه و قفقاز از تمام فرصت های موجود برای فراهمآوردن متحدان جدید استفاده کند. در این فرایند جمهوری آذربایجان یکی از انتخاب های مطلوب برای رژیم صهیونیستی بوده است تا بهاینترتیب بتواند حوزه نفوذ و پایگاه های اطلاعاتی و عملیاتی خود را در مناطق پیرامونی خود گسترش دهد. در همین راستا، اسرائیل به یکی از نخستین کشورهایی تبدیل شد که پس از اعلام استقلال جمهوری آذربایجان این کشور را به رسمیت شناخت و خیلی سریع به برقراری روابط چندگانه اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی، نظامی و امنیتی با رهبران باکو پرداخت.
جمهوری آذربایجان از چند بعد مختلف دارای اهمیت راهبردی برای اسرائیل است. نخست آن که این کشور بعد از ایران دومین کشور مسلمان جهان با اکثریت شیعه است. دوم، جمهوری آذربایجان مرزهای جغرافیایی گسترده ای با جمهوری اسلامی ایران دارد که دسترسی مناسبی را به درون سرزمین های جمهوری اسلامی ایران برای اسرائیل فراهم می کند. سوم، برخورداری از منابع غنی نفت خام این کشور را بهعنوان یکی از مهمترین تأمینکنندگان انرژی خام اسرائیل به سیاست جهانی معرفی کرده است. چهارم، مناقشه طولانیمدت جمهوری آذربایجان با ارمنستان سطح آسیب پذیری این کشور را بهقدری بالا برده است که هر کشوری می تواند با سیاست درست و با ارائه مشوقهای تسلیحاتی و اطلاعاتی آن را به سمت خود هدایت کند.
این موارد باعث شده است که از ابتدای دهه 1990 میلادی اسرائیل بهصورت فزاینده ای به جمهوری آذربایجان نزدیک شود و در طول سال ها نقش بسیار تعیین کننده ای در تسلیح، آموزش و هدایت ارتش جمهوری آذربایجان ایفا نماید. اهمیت این کمک های تسلیحاتی هنگامی دوچندان می شود که در یابیم در جنگ نخست قرهباغ ارتش جمهوری آذربایجان با وجود برتری عددی نیروها در میدان نبرد متحمل یک شکست سنگین از ارتش ارمنستان شد و مجبور شد که بخش قابلتوجهی از سرزمین های مورد ادعای خود را در ناگورنو و قرهباغ به ارمنستان واگذار نماید. از زمان شکست ارتش جمهوری آذربایجان در جنگ نخست قرهباغ، جمهوری آذربایجان که از ضعف های اساسی در اقتصاد، سیاست، امنیت و ارتش خود رنج می برد به دنبال آن بود تا فرصت مناسبی را برای خود فراهم نماید تا با تقویت بنیادهای اقتصادی و امنیتی خود ظرفیت لازم را برای یک جنگ جدید و باز پس گیری سرزمین های مورد ادعای خود فراهم نماید. در این فرایند، ارتش اسرائیل به یاری تجارت انرژی با جمهوری آذربایجان که منابع مالی مناسبی را در اختیار رهبران باکو برای هزینه های نظامی قرار می داد اقدام به ایجاد یک رابطه چندجانبه با جمهوری آذربایجان نمود و در یک برنامه محرمانه نظامی زمینه را برای بازسازی گسترده زیرساخت های نظامی ارتش جمهوری آذربایجان فراهم کرد. در نتیجه این برنامه های محرمانه و مشترک نظامی که از ابتدای هزاره سوم و در نتیجه افزایش قیمت جهانی نفت سرعت گرفت ارتش آذربایجان فرصت آن را پیدا کرد تا به یاری متحدان غربی خود و اسرائیل بهصورت قابلتوجهی به بازسازی عملیاتی و تجهیزاتی ارتش خود بپردازد و آمادگی لازم را برای جنگ با ارمنستان به دست آورد. در نتیجه این برنامه ها بالاخره در سال 2020 میلادی و درحالیکه تحلیل های امنیتی نشان می داد جمهوری آذربایجان از نظر نظامی به برتری مطلق نظامی در برابر ارمنستان دست پیدا کرده است، ارتش آذربایجان آماده شروع یک جنگ جدید شد و آن را در همان سال آغاز کرد. در نتیجه این جنگ جمهوری آذربایجان توانست بخش قابلتوجهی از سرزمین های مورد ادعای خود را از ارمنستان پس بگیرد و در مقابل ارمنستان به یک قدرت برتر تبدیل شود.
بخش مهمی از این پیروزی ارتش آذربایجان را باید بهحساب خریدهای تسلیحاتی و کمک های اطلاعاتی و نظامی دو کشور ترکیه و اسرائیل نوشت. چرا که بر اساس آمار از سال 2012 میلادی تا سال 2020 میلادی ارتش اسرائیل به تنهای مسئولیت تأمین بیش از 27 درصد از تجهیزات نظامی آذربایجان را بر عهده داشته است. علاوه بر این ارائه فناوری های پهپادی از سوی اسرائیل و کمک های اطلاعاتی این کشور فرصت آن را برای ارتش آذربایجان فراهم آورد تا در میدان نبرد بر ارمنستان پیروز شود و شرایط خود را بر آن کشور تحمیل نماید. همین موضوع باعث شده است که از نظر تحلیلگران نظامی نقش کمک های اسرائیل به جمهوری آذربایجان در کسب پیروزی در جنگ دوم قرهباغ غیر قابل کتمان باشد و این ظن مطرح گردد که در آینده این دو کشور به سمت توسعه روابط خود گام بردارند.
اکنون به نظر می رسد که این پیش بینی ها بهدرستی ارائه شده است. چرا که جمهوری آذربایجان اعلام کرده است که قصد دارد پیش از پایان ماه نوامبر سال 2022 میلادی بهصورت رسمی سفارت خود را در کشور اسرائیل افتتاح نماید و بهاینترتیب به نخستین کشور شیعه جهان تبدیل شود که روابط رسمی دیپلماتیک با کشور اسرائیل برقرار کرده است. هرچند، پیشازاین روابط مختلف اسرائیل و جمهوری آذربایجان افشا شده بود، اما ایجاد امکان دیپلماتیک در دو کشور به اسرائیل اجازه آن را می دهد تا در پوشش روابط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میزان تعامل خود را با جمهوری آذربایجان افزایش دهد و بهاینترتیب میزان دسترسی این کشور به مرزهای بین المللی ایران در مناطق جغرافیایی شمال غرب افزایش یابد. ضمن اینکه همواره یک بخش از کارکردهای اماکن دیپلماتیک برقراری پایگاه های اطلاعاتی که دارای مصونیت دیپلماتیک هستند بوده است و اسرائیل فرصت آن را خواهد یافت تا در پوشش این روابط سیاسی بهصورت گسترده ای بر میزان فعالیت های اطلاعاتی خود در منطقه قفقاز و مرزهای شمال غربی ایران بیفزاید. این امر نشاندهنده آن است که با ایجاد این امکان دیپلماتیک، میزان آسیب پذیری جمهوری اسلامی ایران در برابر تهدیدات اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی به شکل قابلتوجهی افزایش خواهد یافت و ایران نیز ناگزیر خواهد بود تا برای ایجاد توازن در رقابتهای ژئوپلیتیک خود با اسرائیل دست به اتخاذ راهبردهایی متقارن بزند که از توانایی تعدیل ریسکهای ژئوپلیتیک ناشی از گسترش روابط اسرائیل و جمهوری آذربایجان برخوردار هستند. چنانکه پیشازاین زمزمه های متعددی وجود داشته است که کشور اسرائیل انگیزه عملیاتی قابلتوجهی برای بهره برداری از فرصت های ژئوپلیتیک جمهوری آذربایجان برای وارد آوردن ضربه به منافع ملی جمهوری اسلامی ایران برخوردار است. بهعبارتدیگر، ارتقای سطح روابط دیپلماتیک دو کشور اسرائیل و جمهوری آذربایجان را باید بهعنوان یکی از ریسک های ژئوپلیتیک عمده جدیدی قلمداد کرد که در هفته های اخیر در حال تحمیل شدن به منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است و نیاز است که برای مقابله با آن ها راهبردها و کنشهای خردمندانه و قابلاطمینان از سوی ایران اتخاذ گردد.