دیپلماسی انرژی در قاره اروپا و شکست روسیه در تحمیل درخواست های خود بر اتحادیه اروپا که نتیجه آن در سقوط قیمت جهانی گاز طبیعی و تثبیت قیمت نفت خام مشاهده شد، روسیه را بر آن داشت که یک ریسک ژئوپلیتیک جدید در حوزه انرژی مرتکب شود تا بهاینترتیب بتواند ضمن ایجاد یک اتحاد ژئوپلیتیک جدید در برابر اروپا خود را از وضعیت بغرنج کنونی رها سازد. در همین راستا، کشور روسیه به ترکیه پیشنهاد داده است که با همکاری این کشور از موقعیت استراتژیک تنگه های استراتژیک بسفر و داردانل برای ایجاد یک هاب انرژی جدید در حوزه گاز و در صورت امکان نفت خام استفاده شود و زمینه آن فراهم گردد که ترکیه میزبان یکی از مراکز انرژی جهان شود.
به نظر می رسد که در طراحی این سناریو روسیه به دنبال ایجاد یک فرصت ژئوپلیتیک جدید و ترکیه در تمنای دستیابی به مزیت ژئواکونومیک باشد. روسیه بزرگترین تولیدکننده گاز طبیعی و نفت خام جهان است که در یک سال گذشته بخش مهمی از بازارهای انرژی خود را در غرب ازدستداده است. ایجاد چنین امکاناتی در ترکیه در بلندمدت ممکن است به روسیه اجازه آن را بدهد که با پشتوانه ترکیه دوباره به بازارهای گاز طبیعی اروپا باز گردد و موقعیت شکننده خود را در بازار انرژی جهان برطرف سازد. اما نخستین ریسکی که وجود دارد آن است که روسیه اکنون به منابع مالی حاصل از فروش گاز طبیعی نیاز دارد و پیشبرد طرح هاب انرژی ترکیه حداقل به 5 تا 10 سال زمان نیاز دارد. باتوجهبه کاهش 30 درصدی اندازه اقتصاد روسیه و نیاز این کشور به منابع مالی جدید برای سامان دادن به جنگ اوکراین و جلوگیری از فروپاشی اقتصادی این کشور به نظر می رسد که طرح هاب انرژی ترکیه درکوتاهمدت نتواند هیچ فرصت ژئوپلیتیک جدیدی را برای روسیه ایجاد کند. از طرف دیگر، تلاش های فزاینده غرب برای تحریم روسیه که ماهیتی هوشمند پیدا کرده است دومین مانع جدی مهم در پیش روی ترکیه و روسیه برای پیشبرد این طرح است. چرا که در صورت پیوستن ترکیه به روسیه و ارائه تسهیلات موردنظر به مسکو این امکان وجود دارد که ترکیه نیز مشمول تحریم های اقتصادی اتحادیه اروپا و آمریکا گردد.
در چنین شرایطی منافع ژئوپلیتیک ترکیه ایجاب می کند تا این کشور برای پیگیری طرح ایجاد هاب انرژی در منطقه مدیترانه به دنبال منابعی بهغیراز منابع انرژی روسیه باشد. این منابع جایگزین در سه منطقه جغرافیایی مختلف می تواند در دسترس ترکیه قرار گیرد:
(1) منابع گاز طبیعی مشترک ایران و قطر در میدان گازی پارس جنوبی
(2) منابع گاز طبیعی لیبی که از متحدان استراتژیک ترکیه است
(3) منابع گاز طبیعی در میدان گازی مشترک لبنان و اسرائیل.
از نظر تئوری ترکیه فرصت آن را خواهد داشت که با استفاده از این منابع گازی زمینه را برای تبدیلشدن به یک قدرت ژئواکونومیک در حوزه انرژی فراهم نماید. اما پیشبرد این طرح برای تولیدکنندگان گاز طبیعی جهان ریسک ژئوپلیتیک بزرگی را به همراه خواهد داشت: ورود یک بازیگر جدید به معادلات ژئوپلیتیک انرژی که نقش تسهیلکننده معاملات انرژی را دارد می تواند در بلندمدت به زیان منافع ملی تولیدکنندگان انرژی جهان تبدیلی شود. بهعبارتدیگر، این طرح بیش از آنکه به نفع تولیدکنندگان انرژی جهان باشد، به ضرر این کشورها خواهد بود و آنان را در ابتدای زنجیره تولید و تأمین انرژی قرار داده و از سطح مشارکت آنان در بازارهای انرژی جهان خواهد کاست. این امر از نظر ژئوپلیتیک انرژی به معنای پذیرش سطح بسیار بالایی از ریسک های ژئوپلیتیک در حوزه انرژی خواهد بود که به نظر می رسد هیچ کشوری حاضر به پذیرش خودانگیخته چنین ریسک های ژئوپلیتیک غیرمنطقی نباشد. این موارد باعث می گردد که ریسک های ژئوپلیتیک انرژی کشورهای تولیدکننده انرژی فسیلی جهان به شرح زیر افزایش پیدا کند:
(1) کاهش دسترسی مستقیم تولیدکنندگان انرژی فسیلی جهان به بازارهای انرژی؛
(2) کاهش اهمیت و مزیت ژئوپلیتیک کشورهای تولیدکننده انرژی فسیلی؛
(3) افزایش هزینه های استخراج و تولید انرژی؛
(4) کاهش درآمدهای نفتی و گازی کشورهای صادرکننده نفت و گاز طبیعی؛
(5) محدود شدن دسترسی کشورهای تولیدکننده به کشورهای مصرفکننده.
(6) ایجاد وابستگی غیرضروری به ترکیه در حوزه صدور انرژی و اعطای برتری ژئوپلیتیکی به کشور ترکیه در حوزه انرژی
در طرف مقابل، مصرفکنندگان انرژی جهان قرار دارند. در حال حاضر مصرفکنندگان عمده انرژی جهان بهصورت مستقیم و یا از طریق شرکت های واسطه و با منابع مالی بانک های اروپایی و آمریکا به خریدوفروش انرژی می پردازند. ورود یک بازیگر جدید در حوزه انرژی چندین ریسک ژئوپلیتیک جدید را برای مصرفکنندگان انرژی و بهخصوص کشورهای اروپایی به همراه خواهد داشت:
(1) افزایش وابستگی کشورهای مصرفکننده به حلقه واسط تأمین انرژی یعنی ترکیه؛
(2) کاهش دسترسی این کشورها به تولیدکنندگان انرژی جهان که بهتبع تنزل میزان نفوذ ژئوپلیتیک مصرفکنندگان بزرگ در اقتصادهای نفتی را به همراه خواهد داشت؛
(3) افزایش هزینه تمام شده انرژی مصرفی که به سبب ورود ترکیه بهعنوان واسطه ایجاد خواهد شد.
مجموعه ریسک های ژئوپلیتیک انرژی که در این زمینه برای هر دو گروه تولیدکنندگان و مصرفکنندگان انرژی فسیلی جهان وجود دارد بهقدری گسترده است که از نظر استراتژیک حتی فکرکردن به همکاری با ترکیه در این زمینه نیز یک کار بسیار نابخردانه محسوب میگردد. چرا که در شرایط کنونی هر دو گروه تولیدکنندگان و مصرفکنندگان انرژی جهان با سرمایه گذاری مستقیم بر زیرساخت های انرژی خود فرصت آن را خواهند داشت تا دسترسی مستقیم به بازارهای جهانی را حفظ نمایند. علاوه بر این، انتخاب بهتر و کمهزینه تری به نام پرداخت حق ترانزیت انرژی نیز وجود دارد که کشورهای صادره کننده نفت و گاز طبیعی جهان را قادر می سازد با حداقل هزینه به بازارهای جهانی دسترسی پیدا کنند. پیوستن هر تولیدکننده نفت و گاز طبیعی به طرح موردنظر ترکیه و روسیه از نظر اقتصادی هزینه های دیگری را نیز به همراه خواهد داشت. چرا که در این صورت این کشورها مجبور خواهند بود برای تنظیم بازارهای جهانی نفت و گاز طبیعی را با قیمت پایین تری در اختیار ترکیه قرار دهند و این مسئله باعث می گردد هزینه های اقتصادی غیرقابلتوجیهی بر اقتصاد این کشورها تحمیل شود. علاوه بر این، تجربه روسیه در زمینه بهره برداری از ژئوپلیتیک انرژی بهعنوان یک سلاح در زمان بحران نشاندهنده آن است که ایجاد وابستگی به یک کشور در حوزه انرژی می تواند ریسک های ژئوپلیتیک عمده ای را به همراه داشته باشد که باتوجهبه هزینه ای که اتحادیه اروپا در یک سال گذشته متحمل شده است می توان گفت تندادن به طرح ترکیه یک اقدام مخاطره آمیز ژئوپلیتیک خواهد بود.
تحلیل مجموع هزینه هایی که طرح ترکیه برای بازارهای انرژی جهان به همراه خواهد داشت نشاندهنده آن است که از نظر تئوری عملیشدن چنین طرحی مجموعه ای از فرصت ها و مزیت های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جدید برای کشور ترکیه به همراه خواهد آورد که این کشور را به یک ابرقدرت در حوزه انرژی تبدیل می کند. اما واقعیت پیگیری سیاست خارجی بر اساس منافع ملی نشاندهنده آن است که هیچ کشوری حاضر نخواهد شد به طرح کشور ترکیه بپیوندد؛ بنابراین باید گفت که طرح تبدیل ترکیه به هاب انرژی دریای مدیترانه را باید یک ایده شکستخورده و ناکام قلمداد نمود که باتوجهبه هزینه های امنیتی و اقتصادی که برای هر دو گروه تولیدکنندگان و مصرفکنندگان انرژی جهان دارد مورد استقبال قرار نخواهد گرفت. در چنین شرایطی تمکین هر کشوری به طرح هاب انرژی ترکیه می تواند نشان از عدم شناخت ریسک های ژئوپلیتیک جهانی داشته باشد که در حوزه انرژی وجود دارد. بهصورت کلی باید گفت طرح هاب انرژی ترکیه را باید تنها نمادی از جاهطلبی های ژئواکونومیک ترکیه دانست که در صورت کنش عقلانی سایر بازیگران در حوزه انرژی هرگز اجرایی نخواهد شد.